اندیشه روز ؛ داستان زندگی زن جوانی است که برای بیان مشکلاتش به مرکز مشاوره آرامش آمده بود و سخنان خود را چنین شرح داد:
از زمانی که به یاد دارم شاهد مشاجره پدر و مادرم بودم و همواره احساس ناامنی می کردم. در تمام این مدت سعی می کردم به گفتگو با دوستانم بپردازم تا شاهد خشونت و مشاجره والدینم نباشم.
زمانی که من به نوجوانی رسیدم برای جبران کمبودهایم به اولین خواستگارم پاسخ مثبت دادم و با او ازدواج کردم. سال اول، زندگی خوش و آرامی داشتیم و عشق در زندگیمان جاری بود و من احساس جبران تمام حوادث تلخ گذشته ام را می کردم، تا اینکه یک روز به طور اتفاقی شاهد رابطه نزدیک مادرم و همسرم شدم و این شروع مجدد ماجراهای تلخ زندگی من بود.
آن روز فقط سکوت کردم و به سرعت منزل را ترک کردم و درخواست طلاق دادم، که با مخالفت بسیار شدید پدرم مواجه شدم. بدون آنکه از ماجرا چیزی به او بگویم. صحبت های پدرم همراه با تهمت ها و ناسزاها بود که به شدت روح و جسم مرا آزار می داد. عدم حمایت و تهمت های او باعث شد تا من معذرت خواهی همسرم را بپذیرم و به خانه ام برگردم.
بازگشت من تنها با اصرار و اجبار پدرم صورت گرفت و اعتماد من به همسرم برای همیشه از میان رفت. مدت زمان زیادی گذشت تا کمی آرام تر شوم و کم کم جهت بهتر کردن روحیه خودم ارتباطم را با دوستانم بیشتر کردم تا اینکه در این معاشرت ها و رفت و آمدها، همسر یکی از دوستانم به نام امید، به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد رابطه نزدیکتری را به من داد و من هم پیشنهاد وی را پذیرفتم. رابطه ما باهم خیلی خوب پیش می رفت و ما هر روز بیشتر از قبل به هم وابسته تر می شدیم و امید به من قول داد که به زودی از همسرش جدا می شود و از من نیز درخواست جدا شدن از همسرم را داد و من نیز با اینکه پیگیر جدایی از همسرم هستم، ولی مدتیست فکر میکنم امید با من سرد شده و پیگیر جدایی از همسرش نیست و مدام جدا شدن خود را به تعویق می اندازد. و این موضوع من را دچار سردرگمی کرده به حدی که گهگاه افکار خودکشی به سرم می زند.
نظر کارشناسی خانم عربی( روانشناس بالینی و مشاور خانواده):
مهسا به دلیل جو نامناسب خانواده و عدم برآورده شدن نیازهای اولیه خود در دوران کودکی از جمله نیاز به امنیت، محبت و درک شدن، دچار افسردگی شده و جهت اجتناب از خلق منفی و اضطرابی خود پناه به ارتباط با جنس مخالف و سپس ازدواج زود هنگام برده که مدتی کوتاه خلق وی بهتر شده، ولی پس از مشاهده رابطه مادر با همسر، افسردگی وی برگشته و علائم وی شدیدتر شده و مجددا جهت فرار از تنش های خود دست به اقداماتی چون روابط نامشروع، خود زنی و حتی اقدام به خودکشی ناموفق داشته.
در اینجا لازم است که چند نکته از مواردی که می تواند به اشخاصی چون مهسا کمک کند، ذکر شود:
– یادمان باشد که ما نیازهایی در کودکی داریم، از جمله : نیاز به امنیت، محبت، عشق، استقلال و…که در دوران کودکی به واسطه ی والدین برآورده می شود و اگر با توجه به شرایطی در کودکی این نیاز برآورده نشد، به این معنا نیست که در بزرگسالی ما نتوانیم خودمان این نیازها را برآورده کنیم. در واقع زمانی که ما بزرگ می شویم می توانیم بدون واسطه و کمک دیگران نیاز های خود را برآورده کنیم.
– سعی کنیم خودمان را دوست داشته باشیم و با خودمان مهربانانه رفتار کنیم و و همینطور خودمان را از شر باورها و افکار های منفی که مانع رشد ما در زندگیمان می شود رها سازیم و پیگیر شناسایی ارزش های واقعی خودمان در زندگی باشیم و در راستای رسیدن به آنها در زندگی قدم بردااریم.
– تلاش ما برای فرار از مشکل، باعث تشدید مشکل ما می شود. پس بهتر است به جای دلیل تراشی های بی نتجه،برای حل مشکل خود اقدام کنیم و در این زمینه از یک روانشناس کمک بگیریم و به مسکن های موقت از جمله ( روابط نامشروع، مصرف سیگار، مشروبات الکلی و…) که ماندگاری کمی دارند، رو نیاوریم.
نویسنده: سکینه عربی_ معاونت اجتماعی فرماندهی غرب استان تهران
ثبت دیدگاه